گریه و منطق
ابرها به آسمان تکیه می کنند ، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر . . .

امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

گریه و منطق
نویسنده : مصطفی تاریخ : یک شنبه 15 آبان 1390

 دیروز مسافری از غربت به سوی نا افق های جاده می رفت،چشمانش خسته اما امیدوار بود.به پشت سر نگریست:گذشته ایی مبهم با لحظاتی پر تکاپو و عبرت انگیز در جلوی چشمانش نقش بست.چشمان پرسش گرش به جلو خیره ماند،آینده ایی نا معلوم.آری حال زمانی بود که باید به جاده بی انتهای آینده سرازیر می شد .گفتم:کجا ای دل دریایی؟گفت :به سوی دیار خوبی ها.گفتم هر کجا که میروی چشمان گریان ما را هم با خود ببر.گفت:اندیشمندان چشم گریان توشه سفر نکنند.گفتم:پس چشمان ما کجا خواهد گریست؟گفت :بین مرز دل و عقل آنکه هیچ چاره ایی نیست،برای چشم و اشک جز آنکه به پای یار بریزد همین و بس.

 

گفتم:پس به جای آب و آئینه پشت مسافر روزها روبروی آینه خواهم گریست.



نظرات شما عزیزان:

مینو
ساعت1:03---16 آبان 1390
سلاممممممممممممم
ممنون بهم سر زدی ...
عیدت مبارک ...


مینو
ساعت1:02---16 آبان 1390
خودم را به شادیِ تو فروختم

و

حواسم نبود که حواست به بهایِ من نیست ...


حال ، خیالت را می فروشم تا خودم را پس بگیرم .


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: متفرقه، داستان، ،


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به بوسه یعنی.... مي باشد.